Feeds:
Articles
Commentaires

محرمانه رییس قوه قضاییه به رهبر برای اعدام هزار و صد و بیست زندانی
ندای سبز آزادی : خبرنگار ندای سبز آزادی کسب اطلاع کرد که رییس قوه قضاییه با نگارش نامه ای محرمانه به علی خامنه ای، برای اعدام هزار و صد و بیست زندانی کسب اجازه کرده است.
طبق گزارش صادق لاریجانی به رهبر، برای 1120نفر حکم اعدام صادر شده و این احکام در دیوان عالی نیز تائید شده و قوه قضائیه منتظر اجازه از رهبری برای اجرای احکام است.
طبق روال عادی در محاکم جمهوری اسلامی، پس از تایید حکم اعدام در دیوان عالی، این حکم اجرا می شود اما در شرایط فعلی با توجه به فشار افکار عمومی دنیا بر مقامات ایران برای توقف این مسئله متهمان و مجرمان، لاریجانی از خامنه ای اجازه خواسته است.
موضوع محکومیت اغلب این اشخاص که احکام اعدام برای آنان صادر شده، مواد مخدر است. اما با توجه فشارهای بین المللی و آمار وحشتناک اعدام در ایران و بازتاب بین المللی و سیاسی آن، اجرای احکام به تاخیر افتاده و رئیس قوه قضائیه در این گزارش از بلاتکلیفی این افراد و قوه قضائیه در اجرا و یا عدم اجرای آن سخن گفته است.
در همین حال طبق گزارشی که رئیس سازمان زندانها به رییس قوه قضائیه ارایه داده؛ هم اکنون تعداد زندانیان شش برابر بیش از ظرفیت زندانهای موجود است.
گفتنی است در خاتمه سال 2009 میلادی، سازمان عفو بین‌الملل اعلام کرد در این سال ایران بیشترین آمار اعدام در جهان را پس از چین به خود اختصاص داده است. در این سال 400 نفر در ایران اعدام شدند.
این در حالی است که با توجه به جمعیت یک میلیارد و دویست میلیونی چین می توان نتیجه گرفت ایران دارای بیشترین سرانه اعدام در جهان است.
بر اساس گزارش ها از سال ۲۰۰۵ تا کنون هر سال آمار اعدام در ایران افزایش پیدا کرده است در حالی که بر خلاف ادعای مقامات ایران، این حجم از اعدام نتوانسته هیچ کمکی به کاهش آمار جرم و جنایت بکند. بلکه آمار جرم و جنایت همچنان افزایش می یابد.
مقامات جمهوری اسلامی در کنار اعدام های گسترده و وحشتناک مجرمان، اعدام کودکان زیر هجده سال و همچنین اعدام مخالفان سیاسی را نیز در پرونده خود دارند.
هم اکنون برخی زندانیان سیاسی ایرانی کرد و شماری از متهمان رخدادهای پس از کودتا، با حکم اعدام در زندان هستند.
این افراد با اتهام محاربه مواجه شده اند.
به نظر می رسد اگرچه فشارهای بین المللی برای توقف اعدام های فله ای در ایران تا حدودی موثر بوده اما همزمان باعث ایجاد نوعی لج بازی توام با پنهان کاری در دستگاه قضایی ایران شده است. چرا که با وجود احادیث و سفارشات اکید مذهبی به منظور تلاش برای نجات اشخاص از قصاص، قضات و مقامات ایران روی خوشی به این تلاش ها نشان نمی دهند و برای اعدام اشخاص تلاش می کنند. به عنوان مثال سال گذشته و پیش از اعدام بهنود شجاعی، که در سن کودکی مرتکب جرم شده بود، تعدادی از هنرمندان سینما با اعلام شماره حسابی برای جمع آوری دیه مقتول کوشیدند به بهنود کمک کنند اما با واکنش قهرآمیز دستگاه قضایی مواجه شدند. پس از آن قاضی پرونده نیز در مصاحبه ای به این اقدام هنرمندان به شدت اعتراض کرد و گفت که متهم پرونده باید اعدام شود. بهنود شجاعی در نهایت اعدام شد.
در نمونه دیگری، دستگاه قضایی چندی پیش علیه محمد مصطفایی، وکیل دادگستری که کوشیده بود تعدادی از زندانیان اعدامی را با جمع آوری دیه نجات دهد اعلام جرم کرد!
گفتنی است در ادبیات رهبر و دیگر مسوولان جمهوری اسلامی کلمه « اقتدار » جایگاه ویژه ای دارد. اما به نظر میرسد این اقتدار صرفا در داخل کشور و در برخورد با مردم ایران و نیز با کلمه « دار » عجین شده است. چنانکه حتی بین سیاسیون جمهوری اسلامی اعدام و طناب دار همواره راه حل بسیاری از مشکلات نامیده شده است. مثلا در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، کاندیدای جریان سنتی اصولگرا یعنی علی لاریجانی که هم اینک ریاست مجلس را بر عهده دارد، در پاسخ به سوال یکی از هواداران درباره بدحجابی گفته بود که به اعتقاد او اگر یک دختر بد حجاب در ملا عام اعدام شود، مشکل بد حجابی ریشه کن خواهد شد!
این در حالی است که در تعداد بسیار زیادی از کشورهای دنیا و تمامی کشورهای اروپایی حکم اعدام به کلی لغو شده بی آنکه بر آمار جرم و جنایت در این کشورها افزوده شده باشد.
در ایران این روند بر عکس است. یعنی آمار اعدام و آمار جرم به شدت در حال افزایش است و برخورد های قهرآمیز و سرکوب گرایانه حکومت کمکی به حل معضلات اجتماعی نکرده است.
بر اساس آمار های موجود دلیل اصلی بسیاری از جرم ها در ایران فقر و وضعیت وخیم اقتصادی میان اقشار ضعیف جامعه است. وضعیتی که خصوصا در سالهای اخیر و بر اساس سیاست های دولت نهم و دولت فعلی به سمت وخامت گراییده است.


بهمن احمدی امویی

روزنامه نگار و تحلیل گر مسایل اقتصادی که در شب سی خرداد ۸۸ به همراه همسرش بازداشت شد.احمدی امویی نزدیک به صد روز را در سلول انفرادی سپری کرد. پس از انتقال به بند عمومی از سوی قاضی پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به 7 سال و ۴ ماه حبس تعزيری و۳۴ ضربه شلاق محكوم شد که این حکم از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان قطعی تغییر یافت. این روزنامه نگار پس از هشت ماه حبس در ۲۷ اسفند ماه با وثیقه۵۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمد.هشتم خرداد ماه 89 طی تماسی تلفنی از دادستانی تهران به اين روزنامه نگار گفته شد که مرخصی اش تمديد نشده و بايد خود را تا شب به زندان اوين معرفی کند . وی چون قصد همراهی همسرش، ژيلا بنی يعقوب را در دادگاهی که نهم خردادماه 89 برگزار میشد را داشت پس از دادگاه به اوین بازگشت.

علی محمد اسلامپور

سردبیر نشریه نوای وقت کرمانشاه که در تاریخ 14 بهمن ماه توسط شعبه نهم دادگاه انقلاب احضار و با حکم قاضی نجار به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و فحاشی از طریق وبلاگ قصر نیوز بازداشت شد .

مسعود باستانی

مسعود باستانی روزنامه نگار و فعال سیاسی صبح روز 4 تیرماه درحالیکه برای پیگیری امور همسرش مهسا امرآبادی که در بازداشت بسر می برد به دادگاه انقلاب تهران مراجعه كرده بود، با حكم قضایی بازداشت شد. مسعود باستانی پس ازسه ماه ونیم که در بازداشت به سر می برد در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به 6 سال حبس تعزیری محکوم شد.این روزنامه نگار در تاریخ 6 بهمن به زندان مخوف رجایی شهر منتقل شد. محکومیت وی بدون تغییر در شعبه 36 دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید و به قطعیت رسید

عمادالدین باقی

عمادالدین باقی فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی سابق، روزنامه‌نگار منتقدو بینان‌گذار کمیته دفاع از حقوق زندانیان،در روز 7 دی ماه بازداشت شد.اتهام اولیه باقی، مصاحبه با آیت الله منتظری بود که از پس از فوت او از شبکه بی بی سی فارسی پخش شد. در پایان اسفند 88 با رای بازپرس پرونده قرار باقی به وثیقه تبدیل شد اما او همچنان بدون قرار و غیر قانونی در زندان نگهداری شد تا اتهام تازه ای مبنی بر نگارش کتاب « واقعیت ها و قضاوت ها « که مربوط به 21 سال پیش است به او تفهیم شد

بابک بردبار

عكاس جوان آژانس عکس خبري ایران که در روز عاشورا درحالیکه مجوز رسمی عکاسی داشته است بازداشت شده بود و همچنان در بازداشت زندان بسر میبرد. وی در دادگاه بدوی به یکسال حبس تعزیری محکوم شده است. این عکاس زندانی با تودیع وثیقه صد میلیون تومانی هم اکنون برای گذارندان يک مرخصي 15 روزه در بیرون از زندان بسر میبرد

علی بهزادیان نژاد

وب نگار و عضو ستاد میرحسین موسو که در روزهای ابتدایی پس از انتخابات دستگیر و به شش سال حبس محکوم شد

علیرضا بهشتی شیرازی

نویسنده ،روزنامه نگار و ناشر سردبیر روزنامه کلمه سبز که در تاریخ 7 دی ماه بازداشت شد. بهشتی شیرازی مشاور ارشد میرحسین موسوی است که در دوران نخست وزیری وی نیز عهده دار مدیریت روابط عمومی نیز بوده است. به دنبال ملاقات خانواده اش با مراجع قم قرار بازداشت اش به مدت دوماه تمدید شد

محمد پور عبدالله

وب نگار و فعال دانشجویی که در تاریخ 24 بهمن 1387 بازداشت و پس از 300 روز به زندان قزلحصار منتقل شد. وی از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب به 6 سال حبس تعزیری محکوم شد

علی رضا ثقفی

عضو کانون نویسندگان ایران، نویسنده، روزنامه نگار و فعال عرصه ی کارگری که در تاریخ ۱۲ بهمن ۱٣٨٨ از سوی طرف دفتر پیگیری اطلاعات واقع در خیابان صبا تهران احضار و سپس بازداشت شد

عدنان حسن پور

سردبیر هفته نامه آسو به زبان کردی که بیش از سه سال است در زندان بسر میبرد در مریوان بازداشت، و هفت ماه بعد از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شد. دادگاه تجدید نظر حکم محکومیت وی را لغو و دستور محاکمه مجدد صادر کرد، اما دادگاه تجدید حکم دادگاه بدوی را ابرام و او بار دیگر به اعدام محکوم شد

محمد داوری

محمد داوري ،‌سردبير سحام نيوز( سايت رسمي حزب اعتماد ملي ) در روز 17 شهريور بازداشت شد. محمد داوری در روز اول آذر ماه به اتهام فعاليت تبليغي عليه نظام،‌اجتماع و تباني به قصد برهم زدن امنيت كشور و اخلال در نظم عمومي محاکمه شد. محمد داوري فردي بوده كه به خواسته مهدي كروبي و پس ازهماهنگي با هر فرد ،‌ از افراد مدعي تجاوز جنسي اقدام به فيلمبرداري جهت ارايه آن به مسوولان مي نمود.برای این فعال صنفی – مدنی وثیقه 200 میلیون تومانی صادر شد که او قادر به پرداخت این مبلغ نبود و همچنان پس از گذشت 5 ماه در بازداشت به سر می برد.وی در تاریخ 26 اردیبهشت در دادگاه بدوی ب جرم تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.

حسین درخشان

وب نگار که پس از گذشت حدود دوماه از بازداشت وی خانواده وی اعلام کردند که بیش از یک ماه است که از محل وی خبری ندارند.در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۸۷ علیرضا جمشیدی، سخنگوی قوه قضائیه ایران بازداشت وی را تأیید کرد

مصطفی دهقان

از روزنامه نگاران حوزه اجتماعی تعدادی از نشریات که در شامگاه جمعه ۱۱ دی ماه بازداشت شد.

رضا رفیعی فروشانی

رضا رفیعی فروشانی، روزنامه نگارآزاد، در روز 5 تیرماه بازداشت شد. رضا رفیعی فروشانی متهم به جاسوسی و دریافت ۴ هزار درهم، به ۷ سال تعزیری و ۵ سال تعلیقی محکوم شد

ابراهیم رشیدی

روزنامه نگار آذربایجانی که در تاریخ 24 خردادماه 1389 از سوی اداره اطلاعات اردبیل بازداشت شد وی تا کنون در شرایط بلاتکلیفی در زندان مشگین شهر به سر می برد رشیدی عضو هیات تحریریه ماهنامه « بایرام » و هفته نامه توقیف شده « نوید آذربایجان » و وبلاگ نویس، مدرس زبان ترکی آذربایجانی، عضو مؤسس سازمان غیر دولتی(NGO) « آذرتوپراق »‏،‏ عضو هیأت مؤسس و دبیر کانون فرهنگی »استاد شهریار » دانشگاه اورمیه، مدیر مسؤل نشریه دانشجویی « اولدوز »‏، سردبیر نشریه دانشجویی « بولوت » در دانشگاه اورمیه و شاعر می باشد

سید حسین رونقی ملکی

وبلاگ نویس با نام مستعار «بابک خرمدین» که از 22 آذر ماه همچنان در بند 2 الف سپاه در سلول انفرادی به سر می برد

احمد زیدآبادی

احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی اصلاح طلب و دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی در 23 خرداد ماه 1388 بازداشت شد. احمد زیدآبادی در تاریخ دوم آذر ماه به پنج سال زندان در تبعید در گناباد محکوم شد.این حکم در تاریخ 11 دیماه از سوی دادگاه تجدیدنظر تایید شد.عليرغم صدور قرار وثيقه براي دکتر احمد زيدآبادي و توديع آن از سوي خانواده، دبير کل سازمان ادوار تحکيم کماکان در زندان اوين بسر مي برد. زیدآبادی در تاریخ 12 بهمن ماه به زندان مخوف رجایی شهر منتقل شد

عیسی سحر خیز

عیسی سحرخیز، از چهره‌های فعال سیاسی و مطبوعاتی ، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران اصلاحات و نیز از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران در تاریخ 12 تیر ماه 1388 بازداشت شد. اتهامات وي توهين به رهبري و تبليغ عليه نظام و نشر اكاذيب از طريق مصاحبه با رسانه هاي خارجي است. پرونده مشابه ديگري براي این روزنامه نگار دربند شعبه 1059 مجتمع قضايي كاركنان دولت در جريان است .

امید سلیمی

خبرنگار عکاسی که با نشریه نصف جهان در اصفهان کار می کرد و در تاریخ 24 خردادماه از سوی سپاه پاسداران بازداشت، و به زندان اوین منتقل شد

هنگامه شهیدی

روزنامه نگار و فعال حقوق زنان که در یازدهمین جشنواره مطبوعات تهران، رتبه اول روزنامه‌نگاری را به خاطر پوشش خبری از افغانستان و عراق کسب کرده‌است در تاریخ ۹ تیرماه به اتهام شرکت در اجتماعات غیر قانونی، تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ،تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و اهانت به ریاست جمهوری بازداشت شد.وی در ۳ آبان دست به اعتصاب غذا و دارو زد. شهیدی در تاریخ ۱۰ آبان با سپردن وثیقه ۹۰ میلیون تومانی آزاد شد.وی که به شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم شده بود مجددا درپی احضار در تاریخ 6 اسفندماه دقیقا یک روز بعد از تایید حکم اش بازداشت و روانه زندان شد

حامد صابر

عکاس خبری و از اولین اعضای ایرانی وب سایت «عكس فلیكر» و از عكاسان فعال در این وب سایت بزرگ عكاسی که برای اولین بار در روز ٢۶ خرداد سال گذشته و پس از عكاسی از تظاهرات و درگیری های خیابانی بازداشت شد؛ كهپس از آزادی توانست دوربین عكاسی خود را در جایی كه مخفی كرده بود بیاید و عكس های آن روز را نیز منتشر كند.صابر برای دومین بار در روز ٣١ خرداد ماه ۸۹ بازداشت شده و تاكنون جز چند تماس تلفنی كوتاه مدت، خبری از او در دست نیست

کیوان صمیمی

عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات،مدیر مسئول ماهنامه « نامه » و از چهره های سیاسی نزدیک به نیروهای ملی مذهبی در ایران است که در تاریخ ۲۳ خرداد 1388 بازداشت شد.وی در دادگاه به اتهام «تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت کشور از طریق تجمع و تبانی» به شش سال حبس و محرومیت مادام العمر از فعالیت های سیاسی و اجتماعی محکوم شد. صمیمی پس از گذشت نزدیک به 6 ماه به طور موقت و به خاطر حضور در مراسم عروسی دخترش با توریع وثیقه صد میلیون تومانی از زندان آزاد شد. این روزنامه نگار زندانی در پی عدم تمدید مرخصی اش برای بار دوم، در تاریخ 31 فروردین ماه 1389 برای گذراندن شش سال محکومیت خود مجددا به زندان بازگردانده شد.

محمد صدیق کبودوند

رئیس سازمان حقوق بشر کردستان و سردبیر نشریه پیام مردم که در تاریخ 10 تیرماه 1386 بازداشت شد و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی دادگاه انقلاب به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد.

محبوبه کرمی

روزنامه نگار، کنشگر کمپین یک میلیون امضا و فعال حقوق بشر که برای پنجمین بار در تاریخ 11 اسفند ماه 1388 بازداشت شد. وی که در روزنامه ایسنا همکاری میکند .

حیدر کریمی

روزنامه‌نگار هفته نامه توقیف شده سینا در شهر خوی که سه شنبه 18 خردادماه 89 در خیابان دستگیر و سپس همراه ماموران به منزلش برده شد و پس از بازرسی منزل به محل نامعلومی منتقل شده است. علت دستگیری وی به خانواده اعلام نشده است

نادر کریمی جونی


نادر کریمی جونی سردبیر و روزنامه نگار نشریاتی چون « گزارش، فکر، جهان صنعت، و سیاست روز » در ابتدای آذرماه سال 87 به بند 209 زندان اوین منتقل شد. این روزنامه‌نگار به دلیل درصد بالای جانبازی در جنگ نیازمند رسیده‌گی مداوم پزشکی است.شعبه 28 دادگاه انقلاب کریمی جونی را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، تبانی و جاسوسی به 10 سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

کوهیار گودرزی

فعال حقوق بشر ، وبلاگ نویس ، روزنامه نگار، دبیر کنونی کمیته گزارشگران حقوق بشر، از برنامه سازان بخش حقوق بشر رادیو زمانه، عضو کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت و از دانشجویان اخراجی دانشکده مهندسی هوافضا دانشگاه صنعتی شریف که در تاریخ 29 آذرماه بازداشت شد

مجتبی گهستونی

روزنامه نگار مطرح استان خوزستان و سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی (تاریانا) که در تاریخ 13 اسفندماه در منزل خود بازداشت شد

نیلوفر لاری‌پور

شاعر، ترانه‌سرا و خبرنگار نشریه چلچراغ که در تاریخ 13 بهمن ماه بازداشت شد

مجتبی لطفی

روحانی وب نگار ، عضو تحريريه و سرپرست روزنامه‌‏هاي توقيف شده خرداد و فتح و عضو شوراي سردبيري هفته نامه توقيف شده آوا و سايت تعطيل شده نقشينه که اتهام نشر اكاذيب و فعاليت عليه نظام و افشاي اسرار نظام، از سوی دادگاه ويژه روحانيت شهر قم، به تحمل سه سال و ده ماه زندان، محكوم شده است. وی از جانبازان شیمیایی در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق است.

سید مسعود لواسانی

روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نويسی که از ۴ مهرماه در منزل بازداشت شده است و پس از حدودا چهار ماه بازداشت به هشت سال و نيم زندان از سوی شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شد.همچنین به دستور قاضی از ملاقات با فرزند دو ساله‌اش محروم میباشد.لواسانی در تاریخ 26 فروردین ماه 1389 از سوی دادگاه تجدید نظر به 6 سال حبس تعزیری و 10 سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شد

حمید مافی

روزنامه نگار، وب نگار و فعال اجتماعی که در پی فشارهای متعدد تلفنی در تاریخ 20 بهمن ماه در قزوین بازداشت شد. او فعالیت های مطبوعاتی خود را با نشریات محلی قزوین آغاز کرد و مقالات او در هفته نامه ی حدیث قزوین منتشر می شد. وی همزمان با روزنامه های سراسری همچون شرق نیز همکاری داشت. مافی سال گذشته به عنوان دبیر سیاسی روزنامه فرهنگ آشتی رهسپار تهران شد و پس از چند ماه فعالیت در این روزنامه، به همراه تیم خود در تاریخ 29 آذر 87 از این روزنامه خداحافظی کرد و به قزوین بازگشت. مقالات او همچنین در روزنامه های اعتماد، اعتماد ملی، کارگزاران نیز منتشر می شد.

جواد ماهزاده

جواد ماهزاده داستان نویس و روزنامه نگار صبح 29 مهرماه بازداشت شد. جواد ماهزاده نویسنده رمان « لبخندت را از من نگیر» یک هفته پیش از بازداشت نیز نوشتاری به مناسبت 66 سالگی محمد خاتمی منتشر نمود.وی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.

سعید متین پور

نویسنده، روزنامه نگار و فعال مدنی آذربایجان که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام ارتباط با بیگانگان به ۷ سال و به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به یکسال و مجموعا به ٨ سال حبس تعزیری محکوم شده است. وی بیستم تیر ۸۸ به دادگاه انقلاب احضار شده بود که پس از حضور در دادگاه٬ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.متین پور هم اکنون دوران محکومیت خود را در زندان اوین می‌گذراند

مهدی محمودیان

فعال حقوق بشر و روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب ۲۵ شهریورماه توسط نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت شد. بازجویان از مهدی محمودیان خواسته‌اند تعهد بدهد برای چهار سال از تهران خارج شود و روزنامه‌نگاری را برای همیشه کنار بگذارد تا از زندان رهایی یابد.درتاریخ 21 دی ماه منابع خبری از ضرب و شتم شدید وی توسط ماموران زندان خبر دادند. وی در دادگاه بدوی در تاریخ 26 اردیبهشت ماه به جرم تبانی علیه نظام به 5 سال حبس تعزیری محکوم شد.

علی ملیحی

عضو شوراي سياستگذاري و مسوول روابط عمومي سازمان دانش آموختگان ايران(ادوار تحکيم وحدت) که در تاریخ 20 بهمن ماه بازداشت شد. علي مليحي روزنامه نگار و فعال حقوق بشر نيز مي باشد که با روزنامه هاي شرق،اعتماد ملي، اعتماد و هفته نامه هاي شهروند امروز و ايراندخت همکاري داشت

شیوا نظرآهاری

فعال حقوق بشر، سخنگوی فعلی کمیته گزارشگران حقوق بشر ، فعال حقوق کودکان کار، عضو کمپین یک میلیون امضا، روزنامه‌نگار، وبلاگ نویس، و از دانشجویان محروم از تحصیل می‌باشد که در جریان نا آرامی‌های پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، روز یک شنبه، ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸، توسط نیروهای اطلاعاتی در محل کار خود بازداشت شد و در اول مهرماه با تودیع قرار وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان آزد شد. وی مجددا در تاریخ 29 آذرماه در حالیکه عازم قم برای شرکت در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری بود بازداشت شد

نصور نقی پور

وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر که در تاریخ 11 اسفند ماه از سوی ماموران امنیتی در قزوین بازداشت و به تهران منتقل شده است

حسین نورانی نژاد

حسین نورانی نژاد رئیس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی در روز 6 شهریور 1388 بازداشت شد. تا كنون اطلاع دقيقي از پرونده اتهامي حسین نورانی نژاد به خانواده و وكيل اش داده نشده و تنها پس از 60 روز دادستان تهران اتهام وي را مربوط به سايت خبري «نوروز» كه سايت غير رسمي حزب مشاركت است ، عنوان كرده است. نورانی نژاد در تاریخ 27 دی ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه خواهد شد

اعظم ویسه

از خبرنگاران پارلمانی باسابقه که در یک سال و نیم اخیر خبرنگار پارلمان‌نیوز بوده و به مجلس ممنوع شده بود.وی نیمه شب دهم خردادماه 89 با حکم دادستانی در منزل اش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. تا این لحظه دلیل بازداشت او مشخص نیست


میرحسین موسوی: سخن از تک‌حزبی بودن مقدمه حمله به قانون اساسی است

 
۱۳۸۹/۰۴/۲۲
همزمان با انتقاد شدید محمد خاتمی از سخنان محمود احمدی‌نژاد در باره وجود تنها یک حزب در کشور به نام «حزب ولایت»، میرحسین موسوی نیز با مقایسه سخنان رئیس دولت دهم با اظهارنظر آخرین شاه ایران در باره حزب رستاخیز، نسبت به حمله به قانون اساسی و به بن بست کشاندن کشور هشدار داده است.

به نوشته پایگاه اینترنتی کلمه، میرحسین موسوی، یکی از رهبران جنبش سبز در ایران روز سه‌شنبه در سخنانی با ابراز تاسف از گسترش دروغگویی در جامعه و حمله به «احزاب قانونی» در کشور نسبت به حمله به قانون اساسی در آینده هشدار داد.

آقای موسوی که در دیدار با شماری از استادان دانشگاه تربیت مدرس سخن می‌گفت، با اشاره به انتشار نوار سخنان معاون وزارت اطلاعات ایران گفته است:« متاسفانه سطح دروغ گویی بسیار گسترده است. اخیراً متن سخنرانی یکی از مقامات امنیتی به طور گسترده در سطح جامعه توزیع شده است که پر از دروغ‌های شاخ دار و افسانه‌سازی‌های مبتذل است.»

معاون وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سخنانی که گویا در آبان ماه سال گذشته خورشیدى در مشهد ایراد شده، با متهم کردن رهبران و شخصیت‌ها و احزاب اصلاح‌طلب به تلاش براى «براندازى نظام جمهورى اسلامى» از طریق انتخابات، بارها تکرار کرده است که هدف اصلى اصلاح‌طلبان «به زیر کشیدن مقام رهبرى» بوده است.

آخرین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی در باره هدف از انتشار نوار این سخنان گفته است: « تهیه کنندگان این نوار روی جهل و نادانی که ممکن است افراد به دلایلی داشته باشند، طمع کرده‌اند و جالب است که این نوار با حمله به معدود احزاب قانونی کشور آغاز می‌شود و ما وقتی این نوار را در کنار این اظهار نظر می‌گذاریم که در کشور فقط یک حزب داریم و آن هم حزب ولایت است، می‌بینیم که عده‌ای کشور را دانسته و ندانسته به بن بست می‌کشانند.»

اشاره آقای موسوی سخنان چند روز پیش محمود احمدی‌نژاد است که در جمع نمایندگان رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاه‌ها گفته بود: «با تشکیل جناح‌بندی‌های سیاسی، فاتحه بعضی از ارزش‌های انقلاب خوانده شد، درحالی که نظام ما تنها یک حزب دارد و آن ولایت است.»

میرحسین موسوی، یکی از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران، با مقایسه این سخنان با سخنان آخرین شاه ایران گفته است: « این اظهار نظر شبیه اعلام حزب رستاخیز از سوی شاه است که مخالف صریح قانون اساسی است. من بعید نمی‌دانم که در آینده خود قانون اساسی هم با همین وضع مورد حمله قرار گیرد.»

پیشتر نیز محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، در واکنش به سخنان محمود احمدی‌نژاد در این باره گفته بود: « اخیراً گفته‌اند فقط یک حزب وجود دارد و همه تشکل‌ها و احزاب ناباب و باطلند. واقعاً عجیب است! در زمان شاه نیز او گفت که یک حزب داریم و هرکه نمی‌خواهد عضو آن باشد از کشور خارج شود. امروز نیز بسیاری از مردم، اساتید، دانشجوها، متخصصان، روزنامه‌نگاران و سرمایه‌های کشور در حال خروج از کشور هستند. چرا جلوی این فجایع گرفته نمی‌شود؟»

«پیروزی جنبش سبز نزدیک است»

میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که «دروغ و ظلم و قانون‌ستیزی مشروعیت نظام را ذوب می‌کند» و «ظلم باقی ماندنی نیست»، هدف از جنبش سبز را حاکمیت آرای مردم برشمرد.

این رهبر جنبش سبز در ایران افزود: « اعتقاد دارم انشالله به زودی جنبش سبز پیروز خواهد شد، چون دنبال تحقق حقوق مردم است. چون مدافع آزادی‌های بشری است، چون مدافع عقلانیت و منطق است ، چون مخالف ظلم و دروغ و جور است.»

آقای موسوی با تاکید بر اهمیت ایستادگی با هدف «رهایی از ظلم و جور و حرکت به سمت عدل و راستی»، اظهار داشت:« این شعار جنبش سبز است که برگرفته از روحیه آزادی خواهی حماسه سازان کربلا و در راس آنان امام حسین و ابالفضل العباس می‌باشد که در مقابل کژی‌ها باید ایستاد و برای بازگشت به حق و عدالت تلاش کرد.»

وی با اشاره به هزینه‌های مبارزه در این راه افزوده است: « این ایستادگی‌ها سختی‌هایی دارد، اما بدانیم که وعده قرآن است که ان مع العسر یسری، با سختی گشایش است و ما این گشایش را در جامعه خود و در حوزه عمومی امروز ملاحظه می کنیم. علی رغم تحمل سختی‌ها، زندان‌ها، کشتارها، فشارها و کهریزک‌ها امروز نشاطی در میان ملت به ویژه جوانان برای میل به جامعه‌ای عادلانه و فارغ از ظلم و جور دیده می‌شود.»

میرحسین موسوی ادامه داد: « سبزها امروز از ترس فارغ شده‌اند آیا این یسر و راحتی نیست؟ سبزها امروز برای داشتن نظامی که در آن حاکمیت ملت به رسمیت شناخته شود و حقوق ملت که در قانون اساسی بدان تصریح شده است احیا شود تلاش می کنند. آیا این خود یک گشایش نیست؟ اینکه قتل و جنایت نیروهای به اصطلاح خودسر در گذشته و حال محکوم می شود، آیا گشایش نیست؟»

«منشور جنبش سبز به سوی کمال حرکت می‌کند»

این نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در بخش دیگری از سخنان خود بر اهمیت تلاش برای اصلاح منشور جنبش سبز تاکید کرده است.

آقای میرحسین موسوی در نخستین سالگرد انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته هجدهمین بیانیه خود را منتشر کرده بود که به عنوان « منشور جنبش سبز» مشهور شده است.

وی در سخنان روز سه‌شنبه خود در باره این منشور گفته است: « منشور جنبش سبز یک متن سیال و باز است و با تعامل بدنه جنبش انشالله به سمت کمال پیش خواهد رفت. به نظر بنده یکی از ایرادات و کاستی‌های که منشور دارد این است که به حقوق اقلیت‌های مذهبی نپرداخته است. گرچه به طور تلویحی بدان پرداخته شده است ولی در متن می‌تواند تصریح شود و به تعلق ایران به همه ایرانیان تکیه شود که یک فراز کلیدی است.»

آقای موسوی همچنین با اشاره به یکی خواسته‌های طرح شده در منشور جنبش سبز در مورد اجرای کامل قانون اساسی اظهار داشت: « شعار رعایت بدون کم و کاست قانون اساسی با این فرض است که این متن نه جاودانی است و نه وحی منزل وهر نوع تغییری در سطح ملی می‌تواند مورد قبول باشد که امکانات انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی را فراهم کند.»

وی در این ارتباط همچنین افزود: « نمی‌توان با تاکید بر خاطره‌ها یک وفاق ایجاد کرد ما احتیاج به متنی داریم که ما را به هم وصل کند و در شرایط فعلی جایگزین و بدیلی برای قانون اساسی وجود ندارد، طرح اجرای بدون تنازل قانون اساسی طرح مطالبات ملت است که بدان‌ها بی اعتنایی شده است و پیوندهای دموکراتیک با قانون اساسی نقطه وصل ماست.»

«جنبش سبز همه کسانی را که برای حاکمیت مردم تلاش می‌کنند دربر می‌گیرد»

میرحسین موسوی بخش دیگری از سخنان خود با یادآوری این که جنبش سبز در خارج از کشور سخنگویی ندارد، گفته است: « ولی شبکه‌های جنبش سبز محدود به داخل کشور نیست. طبیعی است که این شبکه‌ها با همه امکانات خود و با استفاده از رسانه‌های مجازی و طرق دیگر سخنان سبز خود را در فضای عمومی و زیبایی بوجود آمده طرح نمایند و این از نقاط قوت جنبش سبز است.»

وی همچنین با اشاره به تنوع موجود در میان حامیان جنبش سبز اظهار داشته است: « از نظر بنده هر کس دنبال حق است و به صورت مسالمت جویانه برای رسیدن کشور به سمت حاکمیت مردم بر سرنوشت خود حرکت می‌کند و هر کس هرجا از حق و از قانون دفاع می‌کند جزو بدنه این جنبش است و همه باید باور کنیم که در نهایت میزان رای ملت خواهد بود.»

این رهبر معترضان به نتایج انتخابات در ایران یک بار دیگر بر اهمیت ایجاد ارتباط فعالان جنبش سبز با همه اقشار به ویژه کارگران، کشاورزان و معلمان تاکید کرده و گفته است: « شبکه‌های جنبش سبز باید به سمت درک مشکلات همه اقشار خصوصاً کارگران و کشاورزان و معلمان پیش برود که متاسفانه رسانه‌های سبز در این زمینه فقیر هستند و باید خیزش در اطلاع رسانی و ارائه راه حل ها آغاز شود.»

آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی در فراز پایانی سخنان خود مشکلات کنونی کشور مانند کمبود آب و برق را ناشی بی‌توجهی به برنامه‌ریزی‌های بلند مدت در سال‌های گذشته دانسته و اظهار داشت: « این را در سایر حوزه‌ها نیز مشاهده می‌کنیم و مسئله قطعنامه و یارانه ها این مسائل را تشدید می کند که به نظر من دلیل اصلی آن حذف دستگاه برنامه‌ریزی کشور در سال‌های گذشته بوده است.»

 


یکشنبه ۶ تير ۱۳۸۹

همسر منصور اسانلو در گفتگو با روز: براثر حمله ماموران، عروسم فرزندش را سقط کرد

فرشته قاضیf.ghazi(at)roozonline.com

 

خانواده منصور اسانلو، خواستار پی گیری قانونی بازداشت و ضرب و شتم عروس جوان این خانواده شدند. خانم اسانلو، در مصاحبه با روز ضمن اعلام این خبرهمچنین گفت: عروس من دو ماهه باردار بود و ما این قضیه کاملا بی اطلاع بودیم.او در اثر این حمله  به شدت دچار خونریزی شده و وقتی پی گیری کردیم متوجه شدیم دو ماهه باردار بوده و جنین متاسفانه سقط شد.

پروانه اسانلو همچنین به « روز » گفت: قضیه عروسم، زنگ خطری برای همه ما بود. من از نهادهای بین المللی حقوق بشری میخواهم کمک کنند و نگذارند چنین اقداماتی در هیچ کجای دنیا اتفاق بیفتد و همین جا اعلام میکنم که هر یک از اعضای خانواده من جانش به خطر بیفتد و یا اتفاقی برای ما بیفتد مسئولان قوه قضائیه و مسئولان جمهوری اسلامی مقصر هستند.

منصور اسانلو، رئیس هيات مديره سنديكای کارگران شركت واحد اتوبرسرانی ایران و از سرشناس ترین فعالان کارگری ایران است که با اتهاماتی امنیتی به تحمل 5 سال حبس تعزیری محکوم شده است.

اکنون و در حالیکه آقای اسانلو، چهارمین سال زندان خود را پشت سر می گذارد، عروس جوان او براساس اعلام خانواده اش، بازداشت و در مکانی نامعلوم مورد ضرب و شتم قرار گرفته و پس از تهدید برای عدم افشای این قضیه، در پل سید خندان رها شده است.

در حالیکه مقامات قضایی و مسئولان امنیتی جمهوری اسلامی تاکنون در این زمینه سکوت اختیار کرده و از ارائه هر گونه توضیحی خودداری کرده اند، پروانه اسانلو در گفتگو با « روز » از وضعیت جسمی و روحی عروس خانواده و سایر اعضای خانواده آقای اسانلو سخن گفته و اعلام کرده است که خانواده او هیچ گونه امنیتی ندارند و مسئولیت هر اتفاقی برای هر یک از اعضای خانواده آقای اسانلو به عهده مسئولان جمهوری اسلامی است.

این گفتگو را در ذیل بخوانید.

خانم اسانلو، طی روزهای گذشته اخباری مبنی بر بازداشت و ضرب و شتم خانم زویا صمدی منتشر شده است. آیا شما این قضیه را به صورت قانونی پی گیری خواهید کرد؟

بله قطعا پی گیری می کنیم و رسما شکایت خواهیم کرد. متاسفانه وقتی این اتفاق افتاد شب تعطیلی بود و بعد از آن هم تا سه روز تعطیل بود و ما نتوانستیم کاری صورت بدهیم اما قطعا روز یک شنبه در این خصوص اقدام خواهیم کرد تا ببینیم آیا برای اولین بار هم که شده در این گونه موارد رسیدگی خواهد شد یا نه.

فکر میکنید چرا چنین برخوردی با یکی از اعضای خانواده شما صورت گرفته است؟

فقط  قصد ایجاد رعب و وحشت برای خانواده ما را دارند. می خواهند آقای اسانلو را تحت فشار قرار دهند.>

آقای اسانلو که زندان هستند، چرا باید ایشان را تحت فشار بیشتر قرار دهند؟

این را باید خود آقایان پاسخ دهند که چرا از منصور که 4 سال است در زندان به سر می برد اینقدر می ترسند و چرا با خانواده کسی که هزینه همه فعالیت های صنفی اش را می پردازد، این چنین رفتار میکنند.

آیا عروس شما فعالیت سیاسی یا اجتماعی خاصی انجام میدهند؟

نه خیر، ایشان مهندس هستند و هیچ گونه فعالیت خاصی انجام نمی دهند. این مساله کاملا در راستای ایجاد فشار مضاعف برای آقای اسانلو صورت گرفته و عروس بی گناه مرا برده و به شدت به روح و روان و جسم او آسیب زده اند تا آقای اسانلو و ما را بترسانند.

آیا شما میدانید این اتفاق از سوی چه ارگان یا نهادی صورت گرفته؟

نه، زویا چشم بند داشته و نه میداند او را کجا برده اند و نه میدانیم که چه کسانی بوده اند.

مشخصا خواسته شان از خانم زویا صمدی چه بوده است؟

از او خواسته بودند برگه تعهدی را امضا کند که براساس آن تعهد دهد آقای اسانلو، بعد از آزادی فعالیتی انجام ندهد و به همراه خانواده اش از کشور خارج شود!

آقای اسانلو در جریان این قضیه هستند؟ ایشان چه نظری دارند؟

ابتدا تصمیم گرفتم چیزی به او نگویم؛ نمی خواستم نگرانی اش بیشتر شود اما خبر را شنیده بود و ناچار شدم همه چیز را به او بگویم. به شدت ناراحت شد و گفت باید از طریق قانونی موضوع را پی گیری کنیم و من هم به ایشان قول دادم که صد در صد این موضوع را پی گیری خواهیم کرد.

این برخوردها با خانواده شما آیا مسبوق به سابقه بوده و تهدیداتی دریافت کرده بودید؟

از یک سال پیش عروسم را بارها به صورت تلفنی تهدید کرده بودند. چند بار به محل کارش رفته بودند و حتی یکبار در خیابان یک کلت کمری را به پهلویش گذاشته و تهدید کرده بودند. یکبار هم به شعبه 14 احضارش کردند و من رفتم اما در آن شعبه گفتند ما احضار نکرده ایم. اما ما هیچ گاه تصور نمی کردیم چنین اتفاقی بیفتد. آقای اسانلو یک فعال صنفی است و هیچ کار غیر قانونی و امنیتی انجام نداده است. او همیشه در چارچوب قانون رفتار کرده و عروسم هم بیگناه است او تا کنون تنها یک بار آقای اسانلو را در شب نامزدی اش دیده و حتی تاکنون به ملاقات آقای اسانلو در زندان هم نرفته است وهیچ ارتباطی با فعالیت های آقای اسانلو ندارد؛واقعا چنین برخوردی برای ما غیر قابل تصور بود.

در خصوص این برخوردها و تهدیداتی که می گویید از یک سال پیش در جریان بوده آیا پی گیری خاصی کرده اید؟

بله بارها به رئیس قوه قضائیه، دادستان تهران و دفتر حقوق شهروندی قوه قضائیه نامه نوشته و همه مسائل را شرح داده ایم اما دریغ از یک پیگیری، نه با ما تماسی گرفتند و نه پی گیری کردند و کار کشید به همین جا که می بینید.

در حال حاضر وضعیت جسمی و روحی خانم صمدی چگونه است؟

متاسفانه آسیب فراوانی دیده است. همچنان در حالت شوک است. هنوز تعادل روانی خود را باز نیافته است. غیر از خونریزی بینی و لثه و آسیبی که به دندان هایش وارد شده، عروس من دو ماهه باردار بود و ما این قضیه کاملا بی اطلاع بودیم. به شدت دچار خونریزی شده و وقتی پی گیری کردیم متوجه شدیم دو ماهه باردار بوده و جنین متاسفانه سقط شد.

این روزها برخی شایعات نیز درباره احتمال آزادی آقای اسانلو به گوش میرسد.

منصور الان 4 سال است در زندان به سر می برد و یک سال از محکومیت او باقی مانده. این زمزمه ها را ما نیز شنیده ایم اما هنوز هیچ نشانه ای از آزادی او نه ما دیده ایم و نه خود منصور.

آقای اسانلو اکنون در چه شرایطی هستند؟

منصور الان در اندرزگاه 3 سالن 8 زندان رجایی شهر است. متاسفانه هم چشم او نیاز به معاینات پزشکی دارد و هم قلب او نیاز به آنژیوگرافی دارد، اما توجهی نمی شود.

با این اوصافی که می فرمایید، شما چه اقداماتی صورت خواهید داد؟

کاری نمی توانیم بکنیم. ما تنها می توانیم به مراجه قضایی مراجعه کنیم و منتظر بمانیم که پی گیری کنند. ما اصلا احساس امنیت نمی کنیم. هر لحظه امکان دارد برای یکی دیگر از اعضای خانواده چنین مشکلاتی ایجاد کنند؛ قضیه عروسم، زنگ خطری برای همه ما بود. من از نهادهای بین المللی حقوق بشری میخواهم کمک کنند و نگذارند چنین اقداماتی در هیچ کجای دنیا اتفاق بیفتد و همین جا اعلام میکنم که هر یک از اعضای خانواده من جانش به خطر بیفتد و یا اتفاقی برای ما بیفتد مسئولان قوه قضائیه و مسئولان جمهوری اسلامی مقصر هستند.


پنجشنبه ۳ تير ۱۳۸۹

مادر حسام حنیفه در گفتگو با روز:

دردهایم را با خدا تقسیم می کنم

فرشته قاضیf.ghazi(at)roozonline.com

  

حسام حنیفه، یکی از شهدای روز 25 خرداد است که خانواده او نیز همچون خانواده های سایر جانباختگان وقایع بعد از انتخابات، از عدم رسیدگی به شکایت و معرفی قاتل فرزندشان به « روز » می گویند. خانواده ای که علیرغم بنیه ضعیف مالی، حاضر به گرفتن دیه نیستند و خواهان معرفی قاتل فرزندشان هستند.

 

حسام حنیفه، جوان 19 ساله ای بود که روز 25 خرداد و در مقابل پایگاه بسیج مقداد، بر اثر اصابت گلوله جان باخت.حسام را شاید بتوان از گمنام ترین شهدای اخیر دانست که تاکنون حتی عکس او نیز منتشر نشده و خانواده داغدیده او، در حالیکه برای اولین بار بعد از یکسال، سکوت خود را شکسته اند، اما امکان ارسال عکس فرزند شهیدشان از طریق اینترنت را هم ندارند.

 

نادر حنیفه، پدر حسام حنیفه که هنگام شهادت فرزندش در شهرستان میانه بوده و تلفنی از شهادت او باخبر شده است، در آغاز مصاحبه به « روز » می گوید: فرزند من در راه وطنم رفت در راه عدالت و آزادی و من سرم را بالا می گیرم و به او افتخار میکنم.

 

خانواده حسام حنیفه در حالی با روز مصاحبه کرده اند که پیش از این خبرگزاری فارس مدعی شده بود خانواده حسام به اتفاق خانواده داوود صدری از میرحسین موسوی شکایت کرده اند؛ ادعایی که خانواده حسام رد و تاکید میکنند که آنها خواهان معرفی قاتل فرزندشان هستند و اجازه نمی دهند از خون فرزند شهیدشان، سوءاستفاده سیاسی شود.

 

مادر داوود صدری نیز روز گذشته به « روز » گفته بود « مقصر کسانی هستند که مردم را به بازی گرفتند و اگر نمیخواستند مردم رای بدهند، بهتر بود از اول اعلام میکردند فلانی رئیس جمهور است و مردم را بازی نمیدادند ».

 

گفتگوی « روز » با خانم حنیفه، مادر حسام حنیفه را در ذیل بخوانید.

 

 

 

سالگرد شهادت فرزندتان تازه گذشته، آیا شما مراسمی برای سالگرد گرفتید؟

 

بله، البته  ما روز 25 خرداد مراسم نگرفتیم اما چند روز بعد که آخر هفته هم بود مراسم گرفتیم و خوشبختانه مشکلی هم پیش نیامد. بعد هم که رفتیم سر خاک داوود در امامزاده عبدالله.

 

 

 

یک سال از شهادت فرزند شما گذشته در این مدت آیا کسی به شما سر زده؟

 

نه همان اوایل فقط از تلویزیون آمدند و مصاحبه کردند اما پخش نکردند. شاید برای اینکه ما آدم های سیاسی نیستیم و حرف سیاسی نمی زنیم و کاری هم به سیاست نداریم.

 

 

 

مگر چه چیزی از شما می خواستند بگویید که نگفتید؟

 

ما گفتیم که قاتل فرزند ما را بیاورند و معرفی کنند. بگویند چه کسی بچه مارا زده؛اما آنها می گفتند مقصر آقای موسوی است. ما هم گفتیم که مشکل شما با آقای موسوی ربطی به بچه ما ندارد و بگذارید ما به درد خودمان بسوزیم.

 

 

 

شما شکایت کرده اید. پرونده تان در چه مرحله ای است؟

 

بله شکایت کردیم. اما تا به حال هیچ جوابی به ما نداده اند. یک سال است فقط می گویند پیگیری میکنیم اما هنوز معلوم نیست این پیگیری به کجا رسیده چون به ما که چیزی نمی گویند.

 

 

 

از تعدادی از خانواده های شهدا خواسته شده دیه بگیرند؛ به شما هم چنین چیزی گفته شده ؟

 

نه تاکنون که حرفی نزده اند. من هم با اینکه همسرم کارگر است و زندگی خیلی سختی داریم اما به هیچ عنوان خون بچه ام را با پول معامله نمی کنم. من فقط میخواهم بدانم چی به سر بچه ام آورده اند. فقط بگویند چه کسی بچه مرا زد. بچه من که کاره ای نبود. 4 ماه بود در یک شرکت نقشه کشی استخدام شده بود. سرش به کار خودش بود. خودشان می گویند پسرتان اتفاقی تیر خورده و کاره ای نبوده. خب بیایند بگویند چه کسی اتفاقی پسر مرا کشت.

 

 

 

چه کسی به شما گفته که پسرتان اتفاقی تیر خورده؟

 

از بنیاد شهید آمدند گفتند که این بنیاد حسام را به عنوان شهید پذیرفته و برای حسام کارت صادر میکنند و گفتند که حسام اتفاقی گلوله خورده و در راهپیمایی نبوده است.

 

 

 

ولی حسام در مقابل پایگاه بسیج مقداد و در میان مردم بوده که گلوله خورده است.

 

من آدم سیاسی نیستم نمیخواهم حرفی بزنم که مشکلی برایمان به وجود بیاورند. همین که میگویند اتفاقی تیر خورده خب ما هم می گوییم بیاورید و قاتلی که گلوله اش اتفاقی به حسام ما خورده را معرفی کنید.

 

 

 

خانم حنیفه، خبرگزاری فارس مدعی شده شما از مسببین ماجرا و بخصوص میرحسین موسوی شکایت کرده اید. این ادعا صحت دارد؟

 

ما شکایت کردیم و گفتیم قاتل بچه ما را معرفی کنند. ما از آقای موسوی و هیچ کس دیگر شکایت نکرده ایم. حتی قاتل را هم نمیدانیم کیست که مشخصا از او شکایت کنیم. ما در دادسرای جنایی شکایت کردیم و گفتیم قاتل بچه مان را معرفی کنند. بگویند چه کسی او را با گلوله زده است.

 

 

 

شما چگونه از شهادت فرزندتان مطلع شدید؟

 

حسام با دوستانش بود. آنها به ما زنگ زدند و گفتند یکی از دوستانش وقتی حسام تیر خورده با او بوده و همه چیز را دیده است.

 

 

 

خانم حنیفه ممکن است برگردیم به یکسال قبل و از آن روزها از شما بپرسم؟

 

متاسفانه نمی توانم. بگذارید در قلب من بماند. تنها می گویم قسمت حسام این بوده که در راه آزادی و مملکتش شهید شود. من واقعا به قسمت اعتقاد دارم. شکایتم را هم پیش خدا می برم خدا قضاوت خواهد کرد.

 

 

 

در صحبت هایی که قبل از سالگرد با همسرتان  داشتم ایشان می گفتند مزار حسام، هنوز سنگ قبر ندارد و….

 

بله تا سالگرد حسام نتوانسته بودیم برای مزار او سنگ قبری بگذاریم. وضع مالی چندانی نداریم که، حسام در اصل کار میکرد و کمک خانواده بود که پر کشید. بعد از بنیاد شهید آمدند و گفتند آنها سنگ قبر را می گذارند و رفتند. اما خب هر طور بود خودمان در سالگرد حسام، با هزینه خودمان سنگ قبر را گذاشتیم.

 

 

 

خانم حنییفه اگر در پایان صحبت خاصی و یا درخواستی دارید که میخواهید به گوش مسئولان هم برسد بفرمایید.

 

حرف خاصی ندارم چه درخواستی می توانم داشته باشم، وقتی بعد از یک سال، قاتل بچه ام را معرفی نکرده اند؟ من دردهایم را با خدای خودم قسمت میکنم و به او پناه می برم. خدا قاضی عادلی است.

 


منبعد « چماق عريان » حكومت مي كند!

 www.babakdad.blogfa.com

خيلي سخت نيست در ميانه همه جنجالهايي كه در كشورمان برپاست، رد پاي اتفاقات بزرگتري را ببينيم كه در شرف وقوع هستند. اكنون آيت الله مصباح يزدي نزديك تر از هميشه به تصاحب كرسي رهبري جمهوري اسلامي است و در حال اندازه گيري « جامه ولايت » و برداشتن آخرين گامهاي خود است. بعد از يكسره كردن كار بيت امام و مراجع قم، اكنون نوبت به بريدن بقيه شاخه هايي است كه مقام معظم رهبري مي توانست از آنها بياويزد و مدتي بر قدرت باقي بماند؛ هاشمي رفسنجاني، سران جنبش سبز، مجلس، مجمع تشخيص مصلحت، خبرگان…؟ اينكه در سر آقاي مصباح چه مي گذرد، چيز پيچيده اي نيست. ولي نكته مهم اين است كه اين روزها نوبت « نسق گيري از مجلس » بود كه گهگاه صداهايي از آن بر مي خاست! جنجال اين نسق گيري، باز هم « فرقه مصباحيه » را به سايه برد تا روزي كه زمان « ظهورشان » فرا برسد!

در اين هفته مجلس شوراي اسلامي، دو مصوبه جنجالي داشت كه جنجال بر سر اولي، باعث شد اهميت مصوبه دومي ناديده گرفته شود! مصوبه اول مجلس مخالفت با دولتي شدن نظارت بر دانشگاه آزاد اسلامي و به نوعي مخالفت با تصاحب اين دانشگاه توسط دولت كنوني بود. اين مصوبه باعث شد گروههاي سازمان يافته مقابل مجلس تجمع كنند و بر عليه « مجلس فرمايشي! » شعار دهند و با شعارهاي تندي بر عليه علي لاريجاني رئيس مجلس، خواهان لغو اين مصوبه شوند! علي لاريجاني در سخنانش اين تجمع و شعارهاي دانشجويان بسيجي در مقابل مجلس را « بي ادبانه، دريدگي و … » خواند اما نهايتا » امروز با لغو اين مصوبه جنجالي، بر خواست همان جماعت « دريده » كردن گذارد و مجلس وابسته و ضعيف هشتم، به طور علني تسليم تهديدهاي اوباشان شد! گروه سركوبگري كه به طور واضحي تهديد كردند « مجلس را به توپ خواهند بست »!

امروز مجلس با يك طرح فوريتي، مصوبه خود را پس گرفت و راه را براي « تسخير دانشگاه آزاد توسط دولت كودتايي » هموار كرد. اما مصوبه دومي كه بي سروصدا از كنار اين غوغاها عبور كرد، تمديد دوره شوراهاي شهر و روستاي كنوني از چهار سال به شش سال و به بهانه « تجميع انتخابات » بود! بر اساس اين مصوبه، شوراهاي كنوني كه عمدتا » از حاميان احمدي نژاد در انتخابات سال قبل بودند، به جاي دوره چهارساله قانوني شان، مي توانند تا زمان برگزاري انتخابات بعدي رياست جمهوري (سه سال ديگر) باقي بمانند تا هر دو انتخابات رياست جمهوري و شوراها همزمان برگزار شوند.

شايد جنجال هاي ديروز و امروز مجلس، كمي بيش از اهميت واقعي شان توسط برخي رسانه هاي دولتي بزرگنمايي شدند تا اهميت اين مصوبه دوم ناديده گرفته شود. با تمديد دوره شوراهاي كنوني، احمدي نژاد بهترين حاميان مالي خود را در شوراها و شهرداريها براي انتخابات دوره بعد رياست جمهوري حفظ خواهد كرد و در آن زمان از كمكهاي ميلياردي شوراها و شهرداريها براي بقاي « حكومت مادام العمر » خود بهره خواهد گرفت. تا آن زمان او دو گزينه خواهد داشت؛ يا جانشين مناسبي براي خود انتخاب خواهد كرد و مانند مدل «پوتين/ مدودف» در روسيه، با يك جابجايي تاكتيكي در قدرت باقي خواهد ماند. و يا به حدي گستاخ خواهد شد كه طرح رياست جمهوري مادام العمر خود را به كرسي بنشاند. كه البته احتمال اين دومي بيشتر است. چون هم او جسارت لازم براي اين كارها را دارد و هم سايرين را به اندازه كافي ضعيف خواهد كرد كه مخالفتي با وي نكنند. پروژه ضعيف كردن ديگران، مدتهاست كليد خورده و اكنون نوبت تصاحب دانشگاه آزاد و تسخير ثروتهاي نجومي آن و زهر چشم نشان دادن به مجلس بود كه همه اينها به لطف « چماق عريان » حل و رفع شد.

تا سه سال ديگر، احمدي نژاد طرحهاي بسياري براي عملي كردن نقشه هاي خود براي « بقا » در سر دارد، ولي او ظاهرا » بيننده خوبي براي سريال مستند « راز بقا » نبوده، وگرنه مي دانست هميشه جانوران ديگري هستند كه منتظر خوردن روباه شكارچي به انتظار نشسته اند و كاردهاي خود را تيز مي كنند! همان طور كه علي لاريجاني هنوز واقعيتهاي اين بازي را باور نكرده است. امروز لاريجاني و ساير اصولگرايان « آينده محتوم » خود را در جريان اين جنجالها ديدند. به فاصله يك هفته از حمله گروههاي سازمان يافته به بيوت مراجع تقليد در قم و سكوت شرم آور مجلس در مقابل اين تهاجم ها، ديروز شتر همين « اوباش سالاري » در مقابل مجلس لاريجاني هم زانو زد و نوبت به توهين و حذف به او و سايرين هم فرا رسيد! آنها با چشمان خود ديدند « راز بقا » بزرگترين راز هستي است و نوبت شكار شدن، گاهي قبل از آنكه فكرش را بكنيد، فرا مي رسد! دير نيست زماني كه نوبت به مقام معظم رهبري برسد. آقاي مصباح يزدي مدتهاست جامه رهبري را « پروو » مي كند و حالا كه بحث « راز بقا » شد بد نيست بدانيم « تمساح« ، جاندار بسيار صبوري است كه مي تواند تا يك ساعت زير آب نفس خود را حبس كند و منتظر شكار بنشيند، پوست فوق العاده سختي دارد و شكارش هم بسيار دشوار است. دندانهاي تمساح در همه سنين عمر دوباره در مي آيند و در صورت نبودن غذا، تمساح قوی، همنوع ضعیف تر خود را می خورد

http://www.babakdad.blogfa.com


مخالفت رهبری با آزادی دانشجویان

همکاری با حراست؛ شرط ادامه تحصیل

Mohammadi1363(at)gmail.com

  

در حالی که فشارها بر دانشجویان زندانی هم‌چنان ادامه دارد و در برخی دانشگاهها ادامه تحصیل را منوط به همکاری با حراست دانشگاه کرده اند؛ عباس‌علی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان، در سخنانی که در « خبرگزاری فارس » انعکاس یافته است، فاش کرد که آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه ٢٦ خرداد سال گذشته با درخواست « آزادی دانشجویان زندانی » که از سوی همسر مهدی کروبی عنوان شد « قاطعانه » مخالفت کرده.

این جلسه برای بررسی نتیجه انتخابات و بحث « تقلب » با حضور نمایندگان میرحسین موسوی و مهدی کروبی برگزار شده بود.

کدخدایی افزوده  آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این درخواست گفته است: « من از شما تعجب می‌كنم كه چنین حرفی را می‌زنید اگر كسی مقصر و متخلف است باید با او برخورد شود و اگر كسی مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد. »

به گزارش خبرگزاری فارس، رهبر جمهوری اسلامی خطاب به فاطمه کروبی گفته است: « اینكه از ما می‌خواهید چون یك شخص دانشجو است پس از تخلفش صرف‌نظر كنیم، جای تعجب دارد. »

سخنگوی شورای نگهبان این اظهارات آیت الله خامنه ای را نشان دهنده « قاطعیت » وی در اجرای قانون می‌داند.

شرط ادامه تحصیل

آن‌گونه که برخی منابع دانشجویی در دانشگاه گیلان به « روز » گفته‌اند، در روزهای اخیر  نیروهای حراست این دانشگاه، نیروهای فعال دانشجویی این دانشگاه را به کمیته انضباطی احضار و به آن‌ها اعلام کرده‌اند تنها در صورتی می‌توانند در امتحانات پایان ترم شرکت کنند که با حراست دانشگاه همکاری کنند.

این دانشجویان به « روز » گفته‌اند مسوولان حراست دانشگاه صراحتا روشن کرده اند تنها در صورتی می‌توانند در امتحانات شرکت کنند که درباره فعالیت‌های دیگر دانشجویان فعال به آن‌ها گزارش‌های هفتگی بدهند.

نیروهای حراست این دانشجویان را تهدید کرده‌اند که در صورت عدم همکاری، نه تنها قادر به شرکت در امتحانات نخواهد بود، بلکه در ترم‌های آینده نیز با مشکلات تحصیلی مواجه خواهند شد و  به دلایل آموزشی از دانشگاه اخراج خواهند شد.

انتقال توکلی و سیما به بند 350 اوین 

مجید توکلی، دانشجوی دربند دانشگاه پلی‌تکنیک به دلایل نامعلومی از  اندرزگاه هفت زندان اوین به بند ۳۵۰ اطاق ۲ منتقل شد. این درحالی است که ارتباطات تلفنی این بند به بهانه « تعمیرات ساختمانی » قطع شده است.

آن‌گونه که برادر مجید توکلی اعلام کرده هیچ‌گونه دلیل خاصی برای این مساله ذکر نشده و با توجه به عدم وجود امکانات بهداشتی مناسب در این بند، نگرانی‌ها درباره وضعیت جسمانی این فعال دانشجویی، افزایش یافته است.

از سوی دیگر سلمان سیما فعال دانشجویی دانشگاه آزاد و عضو سازمان دانش آموختگان ایران که روز 22 خرداد ماه برای دومین بار طی یکسال گذشته بازداشت شده بود، به بند عمومی 350 زندان اوین منتقل شد.

سلمان سیما که از اولین روز بازداشت مجدد اقدام به اعتصاب غذا کرده بود، پس از ملاقات با مادر خود و انتقال به بند عمومی، اعتصاب غذای خود را شکست.

 وی در پرونده جدیدی که در شعبه 5 بازپرسی دادسرای اوین برای وی گشوده شده به « شرکت در تجمعات غیرقانونی » متهم شده است.

گفتنی است سلمان سیما آذرماه گذشته بازداشت و به مدت 102 روز در بازداشت بود؛ در آن پرونده نهایتا قرار منع تعقیب برای وی صادر شد این درحالی است که وی در پرونده دیگری از سوی دادگاه بدوی به دلیل فعالیتهای دوره دانشجویی اش به شش سال حبس محکوم شده و بعد از اعتراض به این حکم، پرونده  به دادگاه تجدیدنظر ارسال شده است.

بازداشت در دانشگاه بوعلی 

یونس سلیمانی، مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی « ایلدیریم » و فعال دانشجویی آذربایجانی در دانشگاه بوعلی سینای همدان پنجشنبه گذشته در منزل پدری اش در منطقه حسین آباد اردبیل بازداشت وبه اداره اطلاعات تبریز منتقل شد.

ماموران اداره اطلاعات اردبیل بدون نشان دادن حکم قاضی، وارد منزل پدری سلیمانی شده و وی را بازداشت کرده اند. ماموران پس از بازداشت این فعال دانشجویی اقدام به تفتیش منزل نمودند و کیس کامپیوتر و کتاب های او را با خود بردند.

منابع نزدیک به خانواده این فعال دانشجویی از تماس تلفنی او با منزل در روز شنبه 29 خرداد ماه خبر می دهند. سلیمانی در این تماس تلفنی به خانواده خود گفته است که پس از یک روز بازداشت در ستاد خبری اداره اطلاعات اردبیل به بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز منتقل شده و قاضی پرونده قرار بازداشت دوماهه برای وی صادر کرده است.

خانواده سلیمانی به شدت نگران وضعیت سلامتی وی هستند و می گویند این فعال دانشجویی دچار بیماری هپاتیت است و مشکل کبدی دارد. به گفته آنها پزشکان در سال گذشته روده سلیمانی را عمل کرده اند و وی نیاز مداوم به دارو و مراقبت پزشکی دارد.

از سوی دیگر، درپی عدم موافقت قاضی شعبه 28 دادگاه انقلاب با مرخصی محسن عبدی، این فعال دانشجویی بار دیگر اوایل هفته جاری به زندان اوین منتقل شد.

محسن عبدی، فعال دانشجویی و دانشجوی باستان شناسی دانشگاه بوعلی همدان، روز عاشورا توسط نیروهای لباس شخصی در تهران دستگیر شد و تا اواسط خرداد ماه در بازداشتگاه اوین در بازداشت به سر برد.

وی در اواسط خرداد ماه برای مدت چند روز به مرخصی آمدکه با اتمام این فرصت و عدم تمدید آن توسط قاضی شعبه 28 دادگاه انقلاب به زندان اوین بازگردانیده شد.

قابل ذکر است که اين فعال دانشجويي از سوي دادگاه بدوي به دو سال حبس تعزيري محکوم و پرونده وی به دادگاه تجدید نظر شعبه 54 انقلاب ارسال شده است.

فشار مضاعف در دانشگاه کرمانشاه 

نهادهای امنیتی در آستانه امتحانات پایان ترم به صورت سازمان یافته اقدام به احضار و تهدید مضاعف دانشجویان فعال دانشگاه کرمانشاه کرده اند.

به گزارش دانشجونیوز، در دو هفته ی اخیر نهادهای امنیتی چون وزارت اطلاعات، بسیج، حراست دانشگاه و کمیته انضباطی دانشگاه ها با احضار دانشجویان فعال عنوان کرده اند که آنها حق شرکت در امتحانات پایان ترم  را ندارند، اما تاکنون خبری درمورد عملی شدن این تهدیدها مخابره نشده است.

همچنین نهادهای خارج از دانشگاه، چون بسیج و دفاتر وزارت اطلاعات در آستانه ی امتحانات دور جدیدی از تهدید و احضار فعالین دانشجویی را آغاز کرده اند. در این سری از احضارها دانشجویان به مدت چند روز پیاپی مورد بازجویی و تهدید قرار می گیرند و ضمن طرح ادعای صدور حکم بازداشت احضار شدگان، آنها را به همکاری یا سکوت دربرابر این احضارها وا می دارند.

پیش از این جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی شهر کرمانشاه با نوشتن نامه هایی به نمایندگان مجلس و مسئولین شهر کرمانشاه این اقدامات فراقانونی برخی نهادهای امنیتی و نظامی را گوشزد کرده بودند.


سیمای کودتا به فرماندهی سردار ضرغامی پخش سریال جدید « هویت » را آغاز کرده است. این سریال در پی آنست که ثابت کند، در انتخابات 22 خرداد تقلب نشد، می خواستند انقلاب مخملی کنند، مقام رهبری مثل ناپلئون در نبرد واترلو، جلوی تهاجم فرهنگی – البته ازنوع نرم- آن را در نبرد تهران گرفت

سریالی تکراری، که تاکنون در مقاطع مختلف در سالهای گذشته علیه این و آن تهیه و پخش شده و این بار نوبت رسیده است به هرکس که طرفدار حفظ جمهوری اسلامی و اصلاح آنست

در چند سری پخش شده از این سریال در شب های گذشته خانم شیرین عبادی – به نقل از شوهرش در زیر شکنجه و اعتراف گیری- متهم شده که لنگه کفش به سمت شوهر پرت کرده و آش را هم دیر هم زده و ضمنا حرف هائی زده که فوت به اجاق فتنه سبز بوده است

مجله اشپیگل شرح با مزه ای دراین باره نوشته که نسرین بصیری آن را ترجمه و روی وبسایتش منتشر کرد. (اینجا)  البته در ادامه همین سریال، فرمانده صدا و سیما به ایشان هم در بخشی از یکی از فیلم ها گیر داده و از روز بعد این گیر را هم گره زد به وبسایتش و آن را هک کرد! خانم بصیری سالهاست در خارج از ایران بسر می برد و معلوم نیست چرا به او گیر داده اند. لابد فکر کرده اند چون دستش کوتاه است و خرمای کودتا هم بر نخیل. صدای اعتراض او در گوشه غربت کجا و بانگ صدا و سیما در ایران کجا

در یک بخش از همین سریال به عطاء الله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت خاتمی و نماینده اسبق مجلس هم گیر داده اند. ایشان بر خلاف مردم کودتا زده که به شهادت لشگر کشی خیابانی حکومت در 22 خرداد هنوز دنبال « رای » خودشان هستند و سیما را قبول و باور ندارند که سریالش را قبول و باور داشته باشند، این « گیر » را جدی گرفته و یک پاسخی به فرمانده سردار ضرغامی – علی خامنه ای فرمانده کل قوا- داده است

این سریال جدید و گیر دادن ها، اگر یک حسن داشته باشد، آن حسن اینست که باعث می شود دهان امثال مهاجرانی و خانم عبادی و دیگران باز شود و چیزهائی را بگویند که تا حالا به هر دلیل از گفتن آن پرهیز داشتند. از جمله ناگفته هائی که مهاجرانی در پاسخ به فرمانده کل قوا از بحث های دو نفره و چند نفره با علی خامنه ای در سالهای وزارتش داشته است. این روزها، در هر نامه و مصاحبه و بیانیه ای، ناگفته هائی فاش می شود که همگی در کنار هم بخشی از تاریخ شفاهی جمهوری اسلامی است. همچنان که در مصاحبه اخیر مرتضی الویری، مقاله تحلیلی مصطفی تاج زاده، نامه های نوری زاد پیش و پس از زندان …. و حالا مهاجرانی

این تاریخ شفاهی نشان میدهد که علی خامنه ای در کوچکترین مسائل مملکتی دخالت داشته و دارد. بنابراین هر فاجعه ای که در مملکت وجود دارد، وی در بوجود آمدن آن نقش اصلی را داشته است. از اعتیاد و فحشاء و فقر و غارت و تجارت بگیرید و بروید جلو تا برسید به زندان و شکنجه و اعتراف و اعدام و کودتا

بنابراین، سریال جدید سیمای جمهوری اسلامی اگر توجهی را هم جلب کند، این توجه به دلیل پاسخ هائی است که به آن داده می شود. پاسخ هائی که لبریز از خبر است. در عین حال که همه پاسخ دهندگان و نامه نویسانی که خامنه ای را خطاب قرار داده و میدهند، می دانند که او نه با این نامه ها و پاسخ ها به راه راست باز خواهد گشت و نه امیدی به اصلاح دم و دستگاه رهبری وجود دارد. ایشان کودتا کرده و مانند همه کودتاچی ها، تا آخر خط خواهد رفت

پاسخ مهاجرانی را بخوانید

«از دید اینجانب مسوول صدا و سیما شخص مقام محترم رهبری است. از این رو در این نوشته روی سخنم با ایشان نیزهست. البته ایشان در این سال های دراز حکومت و ولایت، نه به نامه ای پاسخ داده اند و نه با نشریه ای گفتگو کرده اند. یکسره متکلم وحده بوده اند و اگر هم پاسخی داده اند، پاسخ شان همان برهان قاطع به روایت فداییان اسماعیلی بوده است. فداییان با مخالفان خود سخن نمی گفتند، بلکه تیغ تیز بر گلویشان می کشیدند تا مفهوم برهان قاطع را به درستی درک کنند؛ مثل درک محمد نوری زاد در زندان اوین

در سیمای ایشان که می توان آن را سیمای ولایت نامید. سیمایی که توسط پاسداری اداره می شود که درطراز افراد محبوب رهبریست؛ دستبوس و پا به رکاب. سلطان اشاره کند برایش کلاهی را بیاورند، سر می آورد…کار مقام ولایت و ملک که از سیب خوردن گذشته است تا  » برآورند غلامان او درخت از بیخ »…وقتی ملک خود درخت را از ریشه بر می کند غلامان او باغ را می سوزانند

در سیمای ولایت فیلم به ظاهر مستندی در باره اندیشه و منش و رفتار اینجانب منتشر شده است. این فیلم در سایت های وابسته به حکومت و سپاه نیز در دسترس است چند نکته را در باره این فیلم از باب نمونه برای مقام رهبری و مسوول اول صدا و سیما نقل می کنم، بقیه موارد نیز از همین مقوله اند

یکم: در فیلم ادعا شده است که اینجانب با منافقان همراه هستم. سند؟ فیلمی را نشان می دهند که بنده و آقای بهنود داریم در کنار خیابانی گفتگو می کنیم و در سوی دیگر مخالفان دارند علیه جمهوری اسلامی شعار می دهند. این فیلم در روز ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ گرفته شده است. بنده و آقای بهنود در صف رأی دهندگان در جلو کنسولگری ایران در کنزینگتون بودیم،طولانی ترین صفی که لندن در تاریخ انتخابات ایران دیده بود. عده ای هم در برابر کنسولگری شعار می دادند. اتفاقا علیه بنده هم شعار دادند! آنها مردم را به عدم مشارکت در انتخابات دعوت می کردند. کسی اعتنایی نمی کرد. جهت اطلاع مقام رهبری بیش از ده هزار نفر از ایرانیان در انگلستان در انتخابات شرکت کردند. بیش از هشت هزار نفر به مهندس موسوی رای داده بودند. همان نسبتی که در صندوق سیار صدا و سیما مهندس موسوی احراز کرده بود؛ یعنی هشتاد در صد آرا. البته این نسبت به روایت شاعری که به رهبری در سرکوب ملت نمره بیست داد، در هند نود در صد آرا به نفع مهندس موسوی بوده است

فیلمی که نشانه حضور ما در انتخابات است و اساسا ربطی هم به مخالفان یا منافقان ندارد، به گونه ای مونتاژ شده است که گویی ما در جمع منافقان و مخالفان حضور داریم. دوم: سه قول از اینجانب در باره آقایان سروش و سازگارا و گنجی نقل شده است. ظاهرا تیتر روزنامه ها را نشان می دهند

هر سه نقل قول جعلی است. این که من گفته ام:« دکتر سروش ایدیولوگ دوم خرداد است» و یا «سازگارا پدر معنوی روزنامه های اصلاح طلب است » و «تاثیر انقلابی گنجی از انقلابیون بیشتر است » تماما دروغ و جعلی ست. اگر تهیه کنندگان مدعی درستی سخن و ادعای خویشند تاریخ انتشار روزنامه ها را اعلام کنند. در واقع همان آقایانی که روزنامه های جعلی برای زندانیان تدارک می بینند همان تیتر ها را جعل کرده اند. جنابعالی دستور دهید همان تیترها را بررسی کنند و روزنامه را از آرشیو بیرون بیاورند. اینجانب مطلقا چنان اظهاراتی را در باره افراد مذکور نداشته ام و اساسا این گونه سخن گفتن سبک و سیاق من نبوده و نیست.سوم: بخشی از فیلم در باره شرکت من در اجلاس واشنگتن انستیتیواست. با قرار دادن تصویر من در کنار ایهود باراک وانمود شده است که ایشان هم در اجلاس حضور داشته اند و من برای خوشامد ایشان سخن گفته ام

جهت اطلاع شما ایهود باراک مطلقا در اجلاس حضور نداشتند. در همان سخنرانی برای اولین بار آن هم در واشنگتن انستیتیو در باره سفر شیمون پرز به ایران و قرار داد اسراییل با ایران صحبت کردم.آیا این سخنان برای استقبال اسراییلی ها زده شده است؟! درباره پرونده هسته ای گفتم

« همه کشورهایی که طرف گفتگو با ایران در مورد مسأله هسته ای هستند غیر از آلمان همه سلاح هسته ای دارند و در واقع آن هیأت هایی که به ایران توصیه می کنند که بایستی غنی سازی اورانیوم را محدود کنید، همه کشورهای اتمی هستند که سلاح هسته ای خود را سال به سال مدرن می کنند و برای این کار بودجه دارند و این هزینه ها در بودجه های آنها قابل شناسایی است…به رژیم شاه شما کمک می کردید که به سلاح هسته ای برسد و در سال 1975 آقای شیمون پرز،وزیر دفاع اسراییل و رییس جمهور فعلی، به ایران آمدند و سفرشان بیش از 10 روز طول کشید. البته پیش از انقلاب تمام سفرهایی که مقامات اسراییلی به ایران انجام می دادند، مثل شیمون پرز، مناخیم بگین، اسحاق رابین، گلدا مایر، بن گوریون و دیگران، سفرهایی بودند که ساواک، دستگاه اطلاعاتی امنیتی ایران سازماندهی می کرد که انجام می شد. در سال 1975 پیمانی بین شیمون پرز و شاه امضاء شده که ایران 1.2 میلیارد دلار به اسراییل بدهد و اسراییل در مقابل، در ساخت سلاح هسته ای به ایران کمک کند. در واقع این پیمانی بود که امضاء شد و اسنادش در اختیار حکومت ایران هست. همکاری فرانسه در مورد نیروگاه ها و دیگران هم درجای خودش مطرح بود

( از متن سخنرانی بر گرفته شده است)

چهارم: با نقل جمله ای وانمود شده است که اینجانب طرفدار استفاده امریکا از زور علیه جمهوری اسلامی بوده ام. درست برعکس در سخنرانی ام در باره حمله به ایران و محاصره اقتصادی صحبت کردم و تمام صحبت علیه این دو تصمیم است. آن جمله – استفاده آمریکا از زور برعلیه ایران را من نقل کردم و به نقد و رد آن پرداختم. به همین خاطرسخنرانی ام نه تنها مورد استقبال قرار نگرفت بلکه افراطی های سوی دیگرگفتند؛ سخنان من همان مواضع سنتی انقلاب و حرف های احمدی نژاد بود با ادبیاتی دیگر

پنجم: در فیلم با نشان دادن سایت واشنگتن انستیتیوت وانمود می شود که اینجانب از جمله پژوهشگران این موسسه هستم

این مطلب هم مثل تمام مطالب مذکور در این مستند جعلی، مطلقا دروغ است.  اینجانب غیر از یک سخنرانی در آن موسسه، آن هم کاملا بر خلاف مواضع سنتی آنان هیچگونه نسبت و همکاری با آن موسسه نداشته و ندارم

این مطلب درست مثل این است که گفته شود چون آقای احمدی نژاد در شورای روابط خارجی آمریکا سخنرانی کرده اند، بگوییم که ایشان وابسته  یا عضو  همان شورا هستند

ششم: در فیلم می گویند من ادعا می کنم که کتابی در رد سلمان رشدی نوشته ام و اکنون در لندن همشهری سلمان رشدی هستم

انصافا چنین استدلالی تنها از عهده ذوب شدگان در حضرتعالی بر می آید. کتاب نقد آیات شیطانی اینجانب تا سال 1384 بیست و پنج بار به فارسی و بارها به زبان عربی و انگلیسی چاپ شده است.چند سالیست که تمام کتابهای من در ارشاد متوقفند

شما این کتاب را ملاحظه کرده اید. وقتی من به لندن آمدم که سلمان رشدی جند سالی بود دیگر در لندن زندگی نمی کرد! این هم شد استدلال که من حالا همشهری سلمان رشدی هستم مثل این که گفته شود جنابعالی هم همشهری سران به زعم خودتان « فتنه » هستید!و یا با سرکرده مجاهدین خلق همشهری هستید! و یا نماینده جنابعالی و نماینده سایر آیات عظام در لندن همشهری سلمان رشدی هستند؟

هفتم: در این فیلم در باره مسوولیتم در وزارت فرهنگ و ارشاد بسیار سخن به میان آمده است

منتها  به این نکته مهم اشاره نکردند که اینجانب با پیشنهاد شما وزیر ارشاد شدم و خود شما به صراحت این موضوع را در نخستین نشست رییس جمهور و هیات وزیران مطرح کردید . البته ماه عسل وزارت اینجانب وقتی تمام شد که از من خواستید روزنامه ها را تعطیل کنم و صراحتا از روزنامه سلام نام بردید، من کناره گیری از ارشاد را ترجیح دادم . البته همیشه گمان می کردم امکان گفتگو با شما وجود دارد. چنان که وقتی آقای مسجد جامعی به عنوان معاون فرهنگی و مسوول برگزاری بیست سال ادبیات داستانی به من گفتند جنابعالی با جشنواره مخالفید و ظاهرا بر اساس نامه آقای رضا رهگذر فرموده بودید جشنواره متوقف شود؛ با شما به تفصیل در باره نویسندگان صحبت کردم؛ در باره تک تک نویسندگان و کارشان بحث کردیم. مشخصا در باره محمود دولت آبادی که شما نسبت به « کلیدر» حساس هستید و یک بار آن را در نماز جمعه تهران دروغ خواندید! در باره سیمین دانشور و منیرو روانی پور و …به تفصیل حرف زدم. خوشبختانه در باره ۱۹ نفر راضی شدید و پذیرفتید که جایزه بدهیم . تنها نقطه مقاومت شما رمان « مدار صفر درجه» احمد محمود بود که از قضا به عنوان رمان برگزیده بیست سال ادبیات داستانی انتخاب شده بود و من هیچگاه نگاه بهت زده و غم آلود احمد محمود را از یاد نمی برم. همه هیات داوران می دانستند که مدار صفر درجه ستاره جشنواره ادبیات داستانی است

حتما به یاد دارید فرمودید این رمان ضد جنگ است. گفتم مگر شما ضد جنگ نیستید؟! جنگ یک شر ناگزیر است و نه یک خیر لازم

اکنون زمانه تغییر کرده است. جنابعالی در یک کلام اراذل را بر کشور حاکم کرده اید و افاضل را رانده اید. همان که در باره نشانه های زوال حکومت توسط امام علی علیه السلام نقل شده است

یستدل علی ادبار الدول باربع تضییع الاصول و التمسک بالغرور و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل – غررالحكم، شماره ۷۸۳۵

هاشمی رفسنجانی را رانده اید و احمدی نژاد را بر کشیده اید

موسوی خامنه ای و کروبی و خاتمی را طلحه و زبیر می دانید و مالک اشترتان فیروزآبادی ست

همین فیلمی که سیمای شما در باره بنده منتشر کرده است، نمونه خوبی است . شما که از تقوا و عدالت سخن می گویید، به همین مورد که درست در حوزه وطایف شماست رسیدگی کنید. ببینید از این همه دروغ عرق شرم بر سیمایتان نمی نشیند ؟

اگر دیدید آن چه که در باره اندیشه و منش اینجانب در سیمای شما منتشر شده است، که گوشه هایی از آنها را برشمردم و بقیه نیز مشابه همین موارد دروغ و جعل و افتراست، بر اساس عدالت و انصاف خودتان داوری کنید و دست کم همان فرصت در اختیار اینجانب قرار گیرد تا به برخی از این بی رسمی ها اشاره کنم

هشتم: ببینید سیمای جمهوری اسلامی و جنابعالی با این همه دروغ و جعل و افترا می خواهد اعتماد مردم را جلب کند؛ تا باور کنند در انتخابات۲۲ خرداد تقلبی اتفاق نیفتاده است؟

این رنگ رخساره سیمای شماست و در یک کلام

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست

که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست


پاسدار سابق: روز عاشورا رژیم تقریبا سقوط کرد؛ من خودم شاهد آن بودم (بخش پایانی) اختصاصی میز ترجمه‌ خبرنگاران سبز(بخش دوم): چند عضو جدا شده از سپاه پاسداران در گفتگو با گزارشگران گاردین نکات تازه‌ای از پشت پرده‌ی سرکوب‌ها و کودتا گفته‌اند. قسمت اول (+). روز عاشورا رژیم تقریبا سقوط کرد؛ من خودم شاهد آن بودم.محمد ترکمان در باره‌ی روز عاشورا می‌گوید: روز عاشورا اتفاق مهمی افتاد. خشونت روز عاشورا شبیه خشونت روزهای بعد انتخابات بود. مردم به تمام مواضع دولتی حمله می‌کردند و نیروها هم نمی‌توانستند جلوی مردم را بگیرند. حتی معترضان را با ماشین زیر می‌گرفتند. روز عاشورا رژیم تقریبا سقوط کرد؛ من خودم شاهد آن بودم. {گزارشگر: بعد از عاشورا بود که ترس واقعی شروع شد و ترکمان هم می‌دانست که اگر رژیم سقوط کند او هم با آن سقوط خواهد کرد.} نکته دوم این است که من از اطلاعات محرمانه رهبران اطلاع داشتم. پس امکان داشت که من را هم شبیه ماموران قبلی به قتل برسانند. هیچ تضمینی نبود که من جان بدر ببرم. نفر بعد جواد مقیمی عکاس سابق خبرگزاری فارس (خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران) است که اکنون از ایران خارج شده و در ترکیه به سر می‌برد: آن روزها از ما می‌خواستند که عکس نگیریم. مجوز صادر نمی‌کردند و می‌گفتند که هیچ عکس نگیریم. می‌گفتند اگر اتفاقی برایتان بیافتد ما مسئولیتی به عهده نمی‌گیریم و حتی علیه شما شهادت خواهیم داد که شما جاسوسی می‌کرده‌اید. {گزارشگر: او به حرف روسایش گوش نکرد و عکس‌های او مرزها را در نوردید و بر صفحه‌ی اول تایم ظاهر شد.} یک روز با رییس خبرگزاری فارس و دیگر عکاسان جلسه داشتیم. او گفت که دو عکاس، به خارج کشور عکس فرستاده‌اند. اگر آن ها را پیدا کنیم به شدت با آن ها برخورد می‌کنیم. {گزارشگر: جواد گریخت و با خود فقط یک دست لباس، لپتاپ و دوربینش را برداشت.} من از پرواز می‌ترسم. ولی خطر کردم و آمدم به فرودگاه. مامور فردوگاه پرسید که چه شهر ترکیه مقصد من است. گفتم: آنکارا. پرسید: «چرا آنکارا؟ اگر بروی و برنگردی چه؟» گفتم: «منظورت چیست؟ چرا برنگردم؟» {گزارشگر: جواد یکی ازهشتاد خبرنگار جوانی است که از ایران گریخته‌اند و سی و نه نفر نیز در زندان بسر می‌برند.}ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنفر سوم، سردار محمد رضا مدحی (رییس کمیته‌ نظارت و حفاظت از انقلاب): حکمی که من دارم اجازه می‌دهد که بر همه نظارت داشته باشم، از رییس جمهور، رییس قوه قضاییه و رییس مجلس گرفته تا هر کس دیگر. این قدرت به سبب اصل 115 قانون اساسی به بنده داده شد. … اعضای حاضر سپاه پاسداران بسیار ناراحت و سرخورده‌اند. ما برای این رژیم خیلی خون دادیم. ما توقع نداشتیم این اتفاقات بیافتد. {گزارشگر: سردار مدحی سی سال وفادارانه در خدمت رژیم بوده و حالا او علیه آن حرف می‌زند.} من و برادارن شهیدم و رزمندگان مرامنامه و سوگندنامه‌ای داریم که من بر اساس آن عمل می‌کنم. رژیم می‌بیند دارد فنا می‌شود بنابراین ایجاد ناامنی و بحران می کند برای رهایی خودش. احمدی‌نِژاد اصلی قدرتی نیست؛ او یک عروسک خیمه‌شب بازی است. هرچه بگویند عمل می‌کند. {گزارشگر: وی هر روز جلیقه‌ی ضد گلوله‌اش را به تن می‌کند. او احساس ناامنی می‌کند. وی دو سال پیش وقتی از رهبری جاری قطع امید کرد از ایران گریخت. او اکنون از کشوری به کشور دیگر می‌گریزد تا بدام نیروهای جمهوری اسلامی نیافتد. ما در بانکوک با او ملاقات کردیم.}ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهمیشه وانمود می‌کردند که عزیزان ما را دستگیر کرده‌اند و در بازداشتگاه هستند. همیشه صدای ناله و فریاد دیگران را زیر شکنجه می‌شد شنید. گزارشگر: سردار مدحی به ما گفت که یک سوم سپاهیان علیه رژیمند. ما راهی برای تایید این ادعا نداریم. ولی در ترکیه کسی است که این حرف‌ها را تایید می‌کند. او جای شکنجه‌ها را بر بدن خویش به ما نشان می‌دهد.} نفر چهارم، علی یک بسیجی عضو واحد 153 (عضو گارد جمهوری): سلول کوچکی بود و سقف آن کوتاه بود (نهایتا یک و نیم متر بلندی داشت). تاریک و نمور بود و تمیز کردن آسان نبود و همیشه لکه‌های خون در کف سلول بود. همیشه وانمود می‌کردند که عزیزان ما را دستگیر کرده‌اند و در بازداشتگاه هستند. همیشه صدای ناله و فریاد دیگران را زیر شکنجه می‌شد شنید. {گزارشگر: البته او یک دانشجو نیست. فرزند وفادار رژیم (عضو گارد جمهوری) است که بدلیل کمک به معترضان شکنجه شده است. اکنون پاسداران انقلاب جانب مردم را گرفته‌اند و در برابر رژیم ایستاده‌اند.}


رژپم كثيف آدمكش اسلامى سيد على ماليخوليايى به هر درى ميزند تا هموطنان شريف و آزاده ايرانزمين را مرعوب كند و جنايات داخل اوين و كهريزك و غيره را با جنايت ديگر سرپوش گذارد اين شيوه فاشيستى را ٣٠ سال است بكار برده و تمام سرويسهاى پليس اروپا از آن كاملا آگاهند و بارها به اين مزدوران بى هويت ضد ايرانى هشدار داده اند

 آلمان و اتريش دنبال قضيه بودند تا بار آخر در سال ١٩٩٧  يعنى ١٣ سال پيش دولت وقت ايران به پارلمان اروپا متعهد شد كه عمليات تروريستى ضد اپوزيسيون را در اروپا متوقف كند ولى از سال گذشته و پس از اعتراضات ملى در خارج دوباره فعاليت مزدوران كله گنجيشك سفارتها آغاز شده و با كمك شهروندان دزد حرامزاده  بعضى كشورهاى عرب مقيم اروپا مجددا جاسوسى و سركوب را در خارج آغاز كردند هموطنان خوب مواظب افراد غير اروپايى مسلمان دور بر خودتان باشيد چون رژيم با دلارهاى خونين كودكان محروم ايران شكم شعبان بي مخهاى مراكشى و فلسطينى يا لبنانى ترك و الجزايرى و غيره را گنده ميكند تا با هزينه گزاف عملپات روشنگرى افكار عمومى اروپائيها توسط ايرانيان خارج را خنثى كند ولى غافل از اپنكه قطار بي تزمزشان در سراشيبيست

 

داریوش شکوف «رژیم ایران» را مسئول ربودن خود دانست

رادیو فردا : داریوش شکوف، فیلمساز ایرانى مقیم آلمان که چندى پیش خبر ناپدید شدن وى منتشر شده بود، گفته است که توسط چهار مرد عرب‌زبان به گروگان گرفته شده و به خاطر ساخت یک فیلم انتقادى علیه رژیم ایران به قتل تهدید شده است.

داریوش شکوف، فیلمساز ایرانى که حدود سه هفته پیش ناپدید شده بود، گفته است که چهار مرد که به زبان عربى سخن مى‌گفتند، وى را به گروگان گرفته و او را به دلیل ساخت فیلمى انتقادى در باره رژیم ایران تهدید به مرگ کرده بودند

وى که روز پنج‌شنبه در نخستین اظهارنظر پس از ناپدید شدنش، از طریق تلفن، با خبرگزارى آسوشیتدپرس سخن مى‌گفت، درباره ربایندگان خود گفته است: «من اطمینان دارم که میان ربودن من و رژیم ایران ارتباط وجود دارد. این اقدام کار این رژیم نفرت‌انگیز است.»

اظهارات آقای شکوف در حالى است که سفارت جمهورى اسلامى در برلین از هرگونه اظهارنظر درباره این موضوع خوددارى کرده است.

داریوش شکوف، فیلمساز ۵۵ ساله ایرانى مقیم برلین، روز ۲۴ ماه مه در حالى که از طریق کلن رهسپار پاریس بود، ناپدید شد. وى براى آخرین بار در ایستگاه راه‌آهن کلن دیده شده بود.

بر اساس اعلام پلیس آلمان آقاى شکوف در روز پنجم ژوئن و حدود دو هفته پس از ناپدید شدنش، توسط گروهى از نوجوانان در نزدیکى رود راین در شهر کلن پیدا شده بود، در حالى که لباس‌هایش خیس بود و از نظر جسمى نیز به شدت کوفته شده بود.

وى هم اکنون تحت نظارت پلیس در شهر کلن به سر مى‌برد. آقاى شکوف گفته است، در روز ناپدید شدنش در حالى که روى نیمکتى در یکى از میدان‌هاى مرکزى شهر کلن نشسته بود، توسط چهار مرد به زور سوار یک خودرو شده و با چشمان بسته به زیر زمین خانه‌اى منتقل شده بود و در تمام این مدت در آنجا نگهدارى مى‌شد.

به گفته وى ربایندگان با او بدرفتارى نکرده و وى را مورد ضرب و شتم قرار نداده‌اند.

وى که علت آزاد شدن خود را «بازتاب جهانى» ناپدید شدن خود مى‌داند، گفته است که ربایندگان هنگامى که وى را در کنار رود راین رها کردند، یک بار دیگر تهدید کردند، چنانچه فیلم (جدید) خود را به نمایش بگذارد، وى را خواهند کشت.

داریوش شکوف مى‌گوید، یکى از ربایندگان وى او را متهم کرده بود که به اسلام توهین کرده است، در حالى که وى به آنها گفته است که آنچه در ایران روى داده است، هیچ ارتباطى به اسلام ندارد و وى تنها به انتقاد از رژیم ایران پرداخته است.

وى در این باره گفته است: «آنچه او (یکى از ربایندگان) به من گفته است این بود: تو به اسلام توهین کردى، تو به رژیم توهین کردى و ما مى‌‌خواهیم تو را بکشیم. تو باید مانع انتشار فیلمت بشوى.»

آقاى شکوف قصد داشت براى معرفى فیلم تازه خود با نام « ایران- زندان» به پاریس برود. این فیلم انتقادى چندى پیش در یک محفل خصوصى در برلین به نمایش درآمده بود.

این فیلم ۷۵ دقیقه‌اى که به وضعیت زندان‌هاى ایران پس از انتخابات ریاست جمهورى سال پیش مى‌پردازد، چگونگى برخورد بازجویان با زندانیان سیاسى و نمونه‌هایى از شنکجه‌هاى طاقت‌فرسا را به تصویر مى‌کشد.

داریوش شکوف حدود سه ماه پیش در گفت‌وگویى با رادیو فردا گفته بود، که فیلمنامه «ایران‌- زندان» را بر اساس گفت‌وگوهاى طولانى خود با ۱۶ زندانى پیشین در ایران که شکنجه شده‌اند، نوشته است. برخى از این زندانیان پیشین، خود در این فیلم به ایفاى نقش پرداخته‌اند.

آقای شکوف همچنین حوادث پس از انتخابات خرداد‌ماه را انگیزه اصلى ساخت فیلم «ایران – زندان» معرفى کرده است.

در این میان گونتر اومه، دادستان کلن آلمان، که مسئول انجام تحقیقات در باره ناپدید شدن این فیلمساز ایرانى است، گفته است به علت در جریان بودن تحقیقات در این باره و احتمال به خطر افتادن آن، نمی‌تواند جزئیات مربوط به آن را اعلام کند.